مصیبت یازدهم : لحظات احتضار

مصیبت یازدهم : لحظات احتضار

Image result for ‫عکس حضرت زهرا‬‎

 

 

حال زهرا(س) روز به روز به وخامت می گرایید. امّ سلمه به بالین او آمد. زهرا به او فرمود: (( حزن و اندوه قلبم را فرا گرفته، به سبت رحلت پیابر(ص) و ستم به وصیّ او علی(ع). همانا حُرمت علی را که من بودم، هتک کردند و امامتش را غصب کردند، به جهت کینه هایی که در بدر و اُحُد از او داشتند. ))

وقتی زنان مهاجر و انصار این کلمات را شنیدند، از قول شوهران خویش گفتند که اگر علی(ع) زودتر اقدام می کرد، ما در کار او سستی نمی کردیم حال اینکه این سخنان بهانه ای بیش نبود.

زهرا(ع) دیگر توان حرکت نداشت و او  از علی(ع) خواست که وصیت او را عمل کند!

وصیت زهرا(س) به حضرت چه بود؟!

(( علی جان، وصیت من این است که مرا شبانه غسل و کفن کنی و احدی از اشخاصی که بر من ستم روا کردند، بر جنازة من حاضر نشوند )). آنگاه فرمود آیا تاکنون که شریک زندگی تو بودم، مخالفتی از من دیده ای؟ حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود : (( پناه بر خدا، به خدا قسم تو داناتر و پرهیزکارتر از آنچه گفتی هستی. ))

پس برای مدتی هر دو گریستند و علی(ع) سر بر سینة فاطمه(س)؟ نهاد و فرمود: (( به هر چه مایلی، سفارش کن )).

همة محدثین و بزرگان شیعه و گروهی از عامّه نیز بر مسئلة شبانه تجهیز شدن فاطمه(س) صحّه گذاشته اند.

*    *    *

روز سوم جمادی الثانی سا یازدهم هجری فرا رسید. گویا خورشید نیز از طلوع شرم داشت که آن روز مصادف با شهادت مظلومانة دختر دُردانه پیامبر رحمت(ص) بود. وقتی اسماء بنت عمیس وارد اطاق استراحت فاطمه(س)، دید که روپوش را آن حضرت به صورت خود کشیده است! بانویش را صدا زد ولی صدایی نیامد! در این هنگام حسنین وارد اطاق شدند و از گریة اسماء متوجه حادثه شدند، آنها خود را بر روی جنازه مادر انداختند. حسن(ع) می گفت: (( مادر قبل از آن که جان از تن درآید با من سخن بگو! حسین پاهای مادرش را می بوسید و می گفت: مادر جان، من حسینم، سینه ام به تپش افتاده، با من حرف بزن! )) مگر زینب و ام کلثوم از شدت ناله می توانستند حرحی بزنند؟ وقتی به علی(ع) خبر دادند با صورت به زمین افتاد!

*    *    *

شب از نیمه گذشته بود و جنازة مطهرة زهرا(س) در تاریکی شب، غسل و کفن می شد، فضة نوبیه در حالی که حسنین(ع) و زینبین را در برداشت گریان و مظلومانه می نگریست و علی(ع) به مساعدت اسماء پیکر را غسل می دادند!

سینه ای کز معرفت گنجینة اسرار بود

کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود

طور سینای تجلّی مشعلی از نور شد

سینة سینای عصمت مشتعل از نار بود

نالة بانو زد اندر خرمن هستی شرر

گویی اندر طور غم چون نخل آتش بار بود

آن که کردی ماه گردون، پیش او پهلو تهی

از کجا پهلوی او را تاب این آزار بود

صورتی نیلی شد از سیلی که چون نیل سیاه

روی گیتی زین مصیبت تا قامت تار بود

مصیبت دوازدهم : زیارت های شبانه

فردای آن روزی که پیکر زهرا(س) مخفیانه و غریبانه دفن شد، عده ای به عمد بر علی خرده می گرفتند که چرا ما خبر ننمودی؟

و حضرت در پاسخ این اشخاص که در سوء نیّت ایشان تردیدی نبود، فرمود: این وصیت خود زهرا(س) بود.

چون فاطمه(س؟) به علی(ع) وصیت کرده بود که بر سر مرقد او قرآن بخواند، حضرت گاهی به صورت مخفیانه، به محل دفن وی نزدیک می شد.

می توان پذیرفت که گاهی تا نیمه های شب کنار مرقد بی نشان وی باقی می ماند، بعید نیست که باشد و می توان پذیرفت، گاهی فرموده باشن: علی جان، زودتر به خانه برگرد که مبادا حسنین و زینبین از خواب بیدار شده و محزون و نالان دنبال تو برگردند.

صلّی الله علیک ایتها المظلومه المحزونه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ برچسب:, ] [ 17:22 ] [ N ] [ ]